خاطرات ما و ني ني هامون

هورااااااا يه سونو ديگه

1391/11/25 9:07
نویسنده : نگارینا
298 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به فسقلياي مامان

البته شما ديگه خيلي هم فسقلي نيستيد ، ديروز خانم دكتر كلي از بزرگ شدنتون ذوق كرد و بهتون آفرين گفت لبخند و من هم از شنيدن صداي قلبهاي كوچولوتون خيلي خوشحال شدم و احساس ميكردم دارين با هام حرف ميزنين و ميگين سلام ماماني ، خوبي ؟ ما هم دوست داريم زودي بيايم تو بغلت قلب واي يعني كي ميشه كه حرف بزنيد و من اون صداي ملوستون را بشنوم فرشته

راستي يه سونو گرافي ديگه هم براي بررسي سلامت شما داريم و ميتونم چند روز ديگه دوباره ببينمتون خوشگلاي من ماچ و من دوباره منتظر اون روز هستم !!!!!

چه خوب و جالبه كه اين دوران را همش با يك انتظار شيرين طي مي كنيم خجالت

 

ما بر روي كره زمين زندگي نمي كنيم

بلكه سرزمين واقعي ما

قلب كساني است كه

به آنها علاقه داريم.......

پي نوشت : پس نتيجه ميگيريم كه فقط شما تو دل ماماني نيستيد بلكه ما هم الان تو دل شماييم !!!!خنده



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

خاله زهرا
25 بهمن 91 10:19
با ساعت دلم وقت دقیق آمدن توست من ایستاده ام مانند تک درخت سر کوچه با شاخه هایی از آغوش با برگ هایی از بوسه با ساعت غرورم اما ! من ایستاده ام با شاخه هایی از تابستان با برگ هایی از پاییز هنگام شعله ور شدن من، هنگام شعله ور شدن توست ها ... چشم ها را می بندم ها ... گوش ها را می گیرم با ساعت مشامم اینک : وقت عبور عطر تن توست
ملیحه
26 بهمن 91 23:19
سلام خوش قدم باشن گل پسرات. خوشحال میشم به منم سر بزنی.
خاله ماهی
27 بهمن 91 18:26
سلام نگارجون . خوبی ؟ من یه مدت نمیام کلوب . رفتیم سونو خدا رو شکر همه چیز عالی بود . گفتم خبر بدم نگران نباشید. به بچه ها بگو لطفا .